به نام خداوندگار قلم 

غزل هشتم از مجموعه‌ی غزل “بغض‌های بلاتکلیف”

به قلم منوچهر ابراهیمی احمد آباد 🍂

 

هوایی‌ات شده‌ام سال‌ها شبیهِ کبوتر

چرا که تجربه کرده‌ست آسمان تو را پَر

 

نسیم رد شده از لابه‌لای مویِ تو حتما

که شهر پُر شده از این‌همه ترانه سراسر

 

قیامت است نه قامت، پلِ صراط نه ابرو

به پا شده‌ست در این خانه با حضورِ تو محشر

 

حدیثِ آن لب و شیرین زبا‌‌نیِ تو بنازم 

به هر زبان که بگویند هست قند مکرر

 

اگر بهار بیاد هزار بار عجب نیست 

که باغ را لبِ گرمت به خنده‌ کرده منوَّر

 

به هیچ مصلحتی دل نداده‌ام، چه خیالی‌‌ست؟ 

خوشم به لطفِ نگاهت در این جنونِ مقدَّر

 

عجیب نیست که نامت به اهتزاز درآید

در این سکوت شبیهِ سرود ملّی کشور

 

منوچهر ابراهیمی احمد‌آباد 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *