به نام خداوند عباس و آب
غزلی تقدیم به پیشگاه سیدالشهدا علیه السلام 🍁🍁
به نقد خیزران، تقدیر خواهد شد خریدارش
سری که در میان نیزهها گرم است بازارش
اگر جوشیده صدها چشمهی خون از رگش، شک نیست
که با این نیزههایِ تشنه افتاده سر و کارش
عطش حق داشت عمری شرمسارِ باغبان گردد
به تاراج خزان اینگونه وقتی رفت گلزارش
دچار حیرتم از آن ضریحِ مانده در گودال
که حتی تیرها و نیزهها گشتند زوّارش
گرفته عطر آن جسم بدون سر، دو عالم را
فدای آن لب پرپر، چه پروردهست عطارش؟!
نشستم “بشنو از نی چون حکایت میکند”خواندم
که آتش زد تمام واژهها را سوز نیزارش
“سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد”
غروب افتاد بر دامان دریاها علمدارش
حقیقت، رفت تا بالای نیزه، تا دلِ زنجیر
حقیقت، پرسشی که نیزهها کردند اقرارش
منوچهر ابراهیمی احمدآباد