شب این پیلههای یخزده فردا نخواهد شد
به زیر بالهایم آسمانی جا نخواهد شد
بینداز از سر خود فکر رفتن را که میدانم
کسی از برکهی ما راهی دریا نخواهد شد
دلت را خوش نکن باران به یک تصنیف رویایی
که نتهای تو در این کوچهها اجرا نخواهد شد
تمام روستا در قبضهی خان است، بیتردید
کسی از دختران ایلِ ما “سارا ” نخواهد شد
به تنهایی قناعت کن دوباره آی “داشآکل ”
که “مرجانی” در این بیغولهها پیدا نخواهد شد
منِ ثابت قدم در عشق را کشتی ، برو امّا
درختی را که میبُرّند دیگر پا نخواهد شد
منوچهر ابراهیمی
مجموعهی غزل “ممیِّزی “
انتشارات سارات